بايد
گفت موسي بن جعفر، فداي صفات ديگران شد. حسد از يحيي برمكي، جاهطلبي از هارون
الرشيد، پول پرستي از علي بن اسماعيل
برادر زادۀ آن حضرت. تاريخ شهادت وي چنين است: ابن اشعت شيعي، تربيت امين پسر
هارون را به عهده داشت و چون خيلي مقرب
هارون بود، يحيي برمكي هراس آن داشت كه پس از هارون خلافت به دست امين افتد و ابن
اشعت به جاي او بنشيند. حسد او را رنج ميداد و سرانجام بعد از سعايتهاي زيادي از
موسي بن جعفر و ابن اشعث، هارون را به
وسوسه واداشت تا دربارۀ موسي به جعفر(ع) تفحص كند. از اين جهت علي بن اسماعيل را
خواست و با وصفي كه موسي بن جعفر(ع) او را از رفتن به بغداد منع كرد و خطر را براي او شرح داد، پيش هارون آمد و
قبل از آن هم ملاقاتي با يحيي كرد. عليبن اسماعيل به هارون گفت: مملكت نميتواند دو خليفه داشته باشد!
هارون
امر كرد كه دويست هزار درهم به او بدهند؛ اما او درد گلو گرفت و همانجا مرد. ميگويند
سرانجام هنگام مردن پولها را ديد و مرد.1] هارون، موسي بن جعفر را گرفت و
زنداني كرد و او را سرانجام شهيد نمود؛ ولي طولي نكشيد كه طايفۀ برمك نابود شد.
يَا ايَّهُاَ اَلنَاسُ اِنَّمَا
بَغْيُكُمْ عَلي اَنْفُسِكُمْ مَتَاعَ الْحيوةِ الدُّنْيا ثُمَّ اِلَيْنَا
مَرْجِعُكُم فَنُبَبِّئُكُمْ بَمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[2]
«اي
بشر! همانا ظلم تو در اين روزگار بر خودت بر ميگردد. سپس برگشت تو به سوي ما است
و آنچه كردهاي آنجا تو را خبردار ميكنيم.»
پي نوشت
ها:
[1].
اصول كافي ج 1 ص 485 و 486 ـ عيون الاخبار ـ جلاء العيون شبر ج 3 ص 58 و 59
[2].
يونس، قسمتي از آيۀ 23